نگاهی به اندیشه های فرید زکریا
تحلیلگر جوان و پر کار و سردبیر هفته نامه معتبر" نیوزویک" را به جرات می توان یکی از دانشمندان بزرگ علم سیاست در آینده ای نزدیک دانست.اگر چه تحلیل های دقیق و جامعه شناسانه وی اغلب حول حوادث و اتفاقات سیاسی مختلفی است که در گوشه و کنار جهان حادث می شود، اما مجموعه ای از آنها در کنار هم دیدگاهی منسجم و موزون را تشکیل می دهد که از یک نگرانی بزرگ حکایت دارد، نگرانی برای آینده دموکراسی و البته از نوع لیبرال آن . زکریا در نگاه به دموکراسی از سویی به گسترش و شیوع آن در گوشه و کنار جهان اشاره می کند و از سوی دیگر نگران وضعیت جوامعی است که در آنها دموکراسی بدون وجود لیبرالیسم و قانون ،تبدیل به ابزاری مشروعیت بخش برای حکومتهای خودکامه و دیکتاتوریهایی شده است که دموکراسی را در انتخابات فرمایشی و نمایشی خویش خلاصه کرده اند. وی با مثالهای فراوان از خاورمیانه ، آمریکای جنوبی و آسیا سعی در القاء این نکته مهم دارد که دموکراسی لزوما به حکومتی خوب و قانون مدار و طرفدار آزادی منجر نمی شود. البته نباید به خاطر این مساله حکم به تعطیلی همین انتخابات را داد اما اعتقاد به اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی به ما این امکان را می دهد که از تبدیل دموکراسی به ابزاری مشروعیت بخش از سوی نظامهای توتالیتر و استبدادی جلوگیری کنیم و با این کار آنها را عملا در برابر آنچه به نظرشان دلیلهای موجهی برای ادامه حکومتشان است، خلع سلاح کنیم و از آنها توقع و درخواست های بیشتری داشته باشیم.از نظر زکریا دیکتاتورهایی همانند حسنی مبارک یا رییس جمهور آذرباییجان دست اندر کار برگزاری انتخاباتی هستند که برنده آن ازقبل مشخص است اما هیچ اقدامی برای باز کردن فضای سیاسی کشور و انتشار مطبوعات آزاد و منتقد انجام نمی دهند. در نگاه به خاورمیانه وی اعتقاد دارد که آمریکا کمک بزرگی می تواند به اوضاع بکند اما فعلا از انجام آن طفره می رود."واشینگتن به کمکهای خود به مصر،محافظت از پادشاهی عربستان و سرپرستی مذاکرات اسراییل و فلسطینیها ادامه می دهد.سوال واقعا این است که نباید در عوض چیزی از آنها بخواهد؟ با تحت فشار نگذاشتن این حکومتها ،ایالات متحده تصمیم خواهد گرفت که اجازه دهد همه چیز همانگونه که هست باقی بماند، یعنی ارجح دانستن ثبات. این هدفی است ارزنده ،جز آنکه اوضاع خاورمیانه امروز سخت بی ثبات است. حتی از دیدگاه استراتژیک نیز منافع امنیتی فوری آمریکا ایجاب می کند تا کاری کند که حکومتهای خاورمیانه کمتر مستعد پرورش جنبشهای افراطی و تروریستی باشند.(ص178)
اوضاع سیاسی و اجتماعی بسیاری از کشورهای غیر لیبرال نیز به گونه ای است که اگر انتخاباتی آزاد در آن بر گزار شود منجر به انتخاب افراد و گروههایی می شود که کمترین نسبت و خویشاوندی را با سنت های دموکراتیک دارند. به عنوان انتخابات در سرزمین های فلسطینی با نظارت بین المللی و تقریبا آزاد بر گزار شد که به پیروزی و حاکمیت سازمان حماس منجر شد و مطمئنا اگر چنین انتخاباتی در مصر بر گزار شود نتیجه آن به قدرت رسیدن گروه بنیادگرایی چون اخوان المسلمین خواهد بود.این مسائل ما را به آنجایی راهنمایی می کند که برتری و اصالت دموکراسی را که به شکلی سنتی در ساختار فکری و فرهنگی دنیای امروز ما تنیده شده را زیر سوال برده و آن را مشروط به وجود حداقلی از لیبرالیسم و حاکمیت قانون کنیم.در فضایی که مهیای خشونت و ترور است، تروریستها می توانند با اهرمی به نام دموکراسی به قدرت رسیده و حتی با این اهرم به جنگ دموکراسی بروند. نمونه های این پدیده در گذشته نیزبروز کرده و به قدرت رسیدن رایش سوم با تکیه بر آرای مردم را می توان نمونه ای از آن به شمار آورد. قابل درک است که چگونه دموکراسی زمانی مایه خوش بینی و امیدواری فراوان برای مدافعان آن بودواکنون تبدیل به گونه ای نگرانی و دغدغه خاطر شده است. گسترش سریع و فراگیر دموکراسی پس از جنگ دوم جهانی و نیز سقوط کمونیسم در اوایل دهه نود بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته را به سمت دموکراتیزاسیون سوق داد. در این دو مرحله که تقریبا با موجهای دوم و سوم دموکراسی از نظر هانتینگتون برابر است، شاهد رشد شتابان حرکت کشورها به سمت دموکراسی و سرنگونی بسیاری از دیکتاتوریها در گوشه و کنار جهان هستیم تا جایی که در دنیای فعلی علاوه بر دنیای سیاسی و حکومتها، عرصه فرهنگی و علمی و حتی تکنولوژیکی ما نیز از تسلط دموکراسی بی نصیب نمانده است. از نظر وی روند دموکراتیزاسیون تکنولوژی و اطلاعات به این معناست که تقریبا همه افراد می توانند به همه چیز دسترسی داشته باشند.وی می گوید: ما اکنون می دانیم که در دهه 1990 اسامه بن لادن به طور جدی بر روی یک برنامه سلاحهای میکروبی کار می کرد. اما آنچه بیش از همه شگفت آور است این است که اطلاعات علمی و جزوه هایی که در پایگاههای القاعده در کابل یافت شدند، نه اسرار به سرقت رفته از آزمایشگاههای دولتی ، بلکه مدارک به دست آمده از اینترنت بودند.(ص12)از نگاه وی " فرهنگ هم دموکراتیزه شده است.اکنون حیات فرهنگی جامعه را فیلمهای سینمایی موفق ، موسیقی پاپ و برنامه های تلویزیونی پر بیننده تعیین می کنند و بر آن تسلط دارند. این سه بر روی هم پایه و اساس عصر جدید و مرجع فرهنگی آشنای همگان در جامعه هستند. انقلاب دموکراتیکی که جامعه را در نوردیده است، تعریف ما را از فرهنگ عوض کرده است. مثلا در گذشته عامل تعیین کننده شهرت یک خواننده این بود که چه کسانی او را می پسندند ، اما امروزه عامل تعیین کننده تعداد کسانی است که او را می پسندند و با این معیار همیشه " مدونا" بالاتر از " جسی نورمن" خواهد بود. کمیت جایگزین کیفیت شده است. وی سپس به علتهای این تغییر شگرف اشاره می کند: انقلاب تکنولوژیکی ثروت روبه فزونی طبقه متوسط ، سقوط نظامها و ایدئولوژیهای بدیل سازمان دهنده جامعه و البته دلیل مهم دیگری به نام آمریکا. اوج گیری و تسلط آمریکا به عنوان کشوری که سیاست و فرهنگ آن عمیقا دموکراتیک است، کاری کرده است که دموکراتیزاسیون به نظر اجتناب ناپذیر باشد.(ص10و11)
نکته مهم دیگر در دیدگاه زکریا تاکیدی است که وی بر کهنه شدن و استهلاک نهادهای دموکراتیک در جامعه آمریکا و دیگر جوامع مشابه دارد.وی کاهش حضور مردم در انتخابات، بی اعتمادی به احزاب و رسانه و کناره گیری مردم از سیاست را دلیلی بر این دیدگاه خود می داند. در نگاهی اجمالی به انتخابات آمریکا می توان این گفته را به وضوح مشاهده کرد. در حقیقت مردم انگیزه زیادی برای شرکت فعالانه در انتخابات ندارند در حالی که در سال پایانی حکومت صدام در عراق ، انتخاباتی نمایشی بر گزار شد که اکثریت مردم در آن شرکت داشتند و مشاهده نمونه های فراوان در گوشه و کنار جهان این حقیقت را آشکار می سازد که دموکراسی را نمی توان مقوله ای فراتر از شکل و قالب در نظر گرفت و برای رسیدن به حاکمیت قانون و آزادی به محتوایی نیاز داریم که حداقلی از لیبرالیسم و آزادی را در خود جای داده باشد.
وی تصریح می کند: آنچه ما امروز در سیاست نیاز داریم نه دموکراسی بیشتر که دموکراسی کمتر است.منظورم این نیست که ما باید مردان قدرتمند و دیکتاتورها را با کمال میل بپذیریم، بلکه این است که ما از خود بپرسیم چرا نهادهای معینی در جامعه ما –مثل بانک مرکزی و دیوان عالی –بسیار خوب کار می کنند و چرا بقیه-مثل مجالس قانون گذاری- بسیار ضعیف عمل می کنند؟ او به نقل از یکی از استادان دانشگاه بیان می کند که عامل تعیین کننده سیاستگذاری کاخ سفید ملاحظات سیاسی و انتخاباتی کوتاه مدت بود ، در حالی که سیاستگذاری در بانک مرکزی عمدتا با توجه به مزایای اجتماعی ، اقتصادی و حقوقی آن انجام می شد.این تفاوت تا حدودی زیاد روشن می کند چرا سیاستگذاری در بانک مرکزی خوب و مستمر بوده است.
زکریا در پایان خاطر نشان می سازد که نقد" دموکراسی زیادی" به معنای تلاش برای بازگرداندن نظم کهن نیست و تاکید می کند که ما تحولات دموکراتیکی که در جوامعمان اتفاق افتاده است را دوست داریم و دستاوردهایش را پاس می داریم.هدف دموکراسی لیبرال است نه آنگونه که در قرن نوزدهم بود بلکه آنگونه که در قرن بیست و یکم باید باشد.جوامع دموکراتیک محتاج راهنماها و واسطه های جدیدی هستند که برای مشکلات و زمان جدید طراحی شده باشند. با همه اینها نقطه شروع برای انجام چنین کاری رجوع به تاریخ است.رجوع به مبارزه در راه آزادی و دموکراسی که در غرب آغاز شد و به سایر نقاط گسترش یافت. اگر می خواهیم جستجوی جاودانه مان را برای زندگی ، آزادی و پی گیری شادکامی تجدید کنیم ، باید دوباره همان نیروهایی را احضار کنیم که آنها را در ابتدا به وجود آوردند. تنها با درک گذشته آزادی است که می توانیم به حفظ آینده آن کمک کنیم.
پاورقی: نقل قول ها از زکریا برگرفته از کتاب " آینده آزادی-ترجمه امیر حسین نوروزی-انتشارات طرح نو" می باشد.
نکته مهم دیگر در دیدگاه زکریا تاکیدی است که وی بر کهنه شدن و استهلاک نهادهای دموکراتیک در جامعه آمریکا و دیگر جوامع مشابه دارد.وی کاهش حضور مردم در انتخابات، بی اعتمادی به احزاب و رسانه و کناره گیری مردم از سیاست را دلیلی بر این دیدگاه خود می داند. در نگاهی اجمالی به انتخابات آمریکا می توان این گفته را به وضوح مشاهده کرد. در حقیقت مردم انگیزه زیادی برای شرکت فعالانه در انتخابات ندارند در حالی که در سال پایانی حکومت صدام در عراق ، انتخاباتی نمایشی بر گزار شد که اکثریت مردم در آن شرکت داشتند و مشاهده نمونه های فراوان در گوشه و کنار جهان این حقیقت را آشکار می سازد که دموکراسی را نمی توان مقوله ای فراتر از شکل و قالب در نظر گرفت و برای رسیدن به حاکمیت قانون و آزادی به محتوایی نیاز داریم که حداقلی از لیبرالیسم و آزادی را در خود جای داده باشد.
وی تصریح می کند: آنچه ما امروز در سیاست نیاز داریم نه دموکراسی بیشتر که دموکراسی کمتر است.منظورم این نیست که ما باید مردان قدرتمند و دیکتاتورها را با کمال میل بپذیریم، بلکه این است که ما از خود بپرسیم چرا نهادهای معینی در جامعه ما –مثل بانک مرکزی و دیوان عالی –بسیار خوب کار می کنند و چرا بقیه-مثل مجالس قانون گذاری- بسیار ضعیف عمل می کنند؟ او به نقل از یکی از استادان دانشگاه بیان می کند که عامل تعیین کننده سیاستگذاری کاخ سفید ملاحظات سیاسی و انتخاباتی کوتاه مدت بود ، در حالی که سیاستگذاری در بانک مرکزی عمدتا با توجه به مزایای اجتماعی ، اقتصادی و حقوقی آن انجام می شد.این تفاوت تا حدودی زیاد روشن می کند چرا سیاستگذاری در بانک مرکزی خوب و مستمر بوده است.
زکریا در پایان خاطر نشان می سازد که نقد" دموکراسی زیادی" به معنای تلاش برای بازگرداندن نظم کهن نیست و تاکید می کند که ما تحولات دموکراتیکی که در جوامعمان اتفاق افتاده است را دوست داریم و دستاوردهایش را پاس می داریم.هدف دموکراسی لیبرال است نه آنگونه که در قرن نوزدهم بود بلکه آنگونه که در قرن بیست و یکم باید باشد.جوامع دموکراتیک محتاج راهنماها و واسطه های جدیدی هستند که برای مشکلات و زمان جدید طراحی شده باشند. با همه اینها نقطه شروع برای انجام چنین کاری رجوع به تاریخ است.رجوع به مبارزه در راه آزادی و دموکراسی که در غرب آغاز شد و به سایر نقاط گسترش یافت. اگر می خواهیم جستجوی جاودانه مان را برای زندگی ، آزادی و پی گیری شادکامی تجدید کنیم ، باید دوباره همان نیروهایی را احضار کنیم که آنها را در ابتدا به وجود آوردند. تنها با درک گذشته آزادی است که می توانیم به حفظ آینده آن کمک کنیم.
پاورقی: نقل قول ها از زکریا برگرفته از کتاب " آینده آزادی-ترجمه امیر حسین نوروزی-انتشارات طرح نو" می باشد.
No comments:
Post a Comment