Thursday, December 30, 2010

مدتی است که با وبسایت دکتر شریعتی آشنا شده ام

شریعتی اکنون برای من چشمه ای است که خواندن کتابهایش من تشنه جویای حقیقت را سیراب می کند.

از خوندن مباحث این صفحه سایت دکتر شریعتی بیش از همه به این حقیقت می رسم که:

شریعتی ، شریعتی است
و او راه سوم است که به حقیقت نزدیک تر می نماید

و به نقل از نویسنده ناشناس با اسم "خسرو محبی"می گویم
اندیشه های تحول گرا و انقلابی شریعتی در زمینه های دینی، سیاسی و اجتماعی نوعی رنسانس در تاریخ اسلام و بلکه جهان محسوب می شود که البته به مضاغ خیلی ها خوش نمی آید. او زنده است چون اندیشه هایش ناب است. چون اندیشه های او در رگ تاریخ جاری شده است و همواره مخاطبین خود را فرامی خواند و درس چگونه زندگی کردن را به آنها می آموزد. فریاد “نه!” او از پس این سالیان همچنان طنین افکن است.

و به نقل از نویسنده ناشناس با اسم مستعار "زیبا"می گویم
در دنیا دو گروه وجود دارند گروهی که دغدغه های خود و نزدیکان خود را دارند و گروهی که علاوه بر دغدغه های خود ، دغدغه های بشریت را نیز دارند. شریعتی در گروه دوم بود که بیدار بود و می دید و چون می دید رنج می برد و فریاد میزد که ای خفتگان بیدار شوید که وقت تنگ است و آتش جهل همه جا را گرفته است. او همه سعی خود را برای این بیداری انجام داد. در تمام طول زندگی کوتاهش فریاد کرد تا شاید گوشی که نمیشنود، بشنود و نگاهی که
نمی بیند، ببیند و اگر مردم همین دو کار را یاد میگرفتند خودشان میدانستند چگونه باید راه های بعدی را بیاموزند. او در زمان خود نمی گنجید. شعاع اندیشه اش تا دورها میرفت. کالبد فیزیکی او برای اندیشه بزرگش کوچک بود. شریعتی هنوز در خانه خیلی ها ، در کتابخانه شان، کنار تختخوابهایشان ، روی میزهای بحث و گفتگو، در غروبهایی که عده ای کنار هم در پارک ها و پشت بام ها و بالکن های خانه شان نشسته اند جای دارد و هنوز حرف اول را برای تربیت انسانی و اخلاقی و دینی میزند و هنوز خیلی ها با مراجعه به اندیشه او زندگی روزانه خود را آغاز میکنند. هنوز او در کنار پیر و جوان قرار دارد و با طرح سوالاتش مردم را به چالش میکشاند. او هنوز کار همان سوتک را میکند همان سوتکی که آرزویش را داشت.

No comments: